اشرف، زنی که مرادف مفهومش در هیچکجای فرهنگ ننگآلود شاه و خمینی یافت نمیشود. زنی که از آغاز همه دشتها و بیابانها و جنگلهای انقلاب را در نوردیده و بهراستی به درک محضر محرومترین تودههای مردم در روستاها و شهرها و شهرکهای مختلف نائل آمده بود. زنی که لحظه به لحظه با انتخاب آگاهانه و آزاد خود به هویت انقلابی و توحیدیش نقش داده و در تمامی قامت، از تیغ برنده رنجهای شکنجه و شلاق، زخمها داشت. با گوشی ناشنوا شده بر اثر ضربه دژخیم و آثار زخم و شکنجههای پس از انفجار، با دریایی از خلوص و ایمان انقلابی که کمترین انگیزه تظاهرآمیز و خودنمایانه بهآن راه نداشت و در هر قدم میشد این صفا و پاکیزگی درونی را با آزمایش جدیدی در گذشت و فداکاری محک زد.
ادامه درلینک
ادامه درلینک

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر