۱۳۹۶ شهریور ۱۳, دوشنبه

ایران -گل باغ آشنایی*

گل باغ آشنایی*
عاشقانه‌یی در کوچه ـ سروهای خاطره
با غلامعباس گرمابی (کاک حیدر) 
ز که می‌رسد نوایی ز گذار سال‌هایی
که هنوز «هست این‌ها گل باغ آشنایی» ؟
به که فکر می‌کند باد؟ ز چه حرف می‌زند دشت؟ 
به طواف کیست توفان؟ تو مگر کجا کجایی؟
نه به سِحر شعر گنجی نه به قصه‌ها و پیرنگ
نه غنوده‌یی به خاک و نه تو را جهان سرایی
به چه یادها شبیخون زده‌یی گلوی مهتاب
چه شبانه‌ها شکستی به چکامه نوایی
به گریز باد گفتم: «سفرت به‌خیر»، گفتا:
من و این سرای دلتنگ، من و عالمی جدایی
ز فراق آدمی، آه... دل عالمی بسوزی
گل و سنگ و برگ را بین به فغان و هوی و هایی
ز گلو و نای دریا چه به گوش ابر گفتی؟ 
که سرشک آسمان و سخن و حدیث مایی

ایران ـکبریت‌های صاعقه شب را نابود می‌کند

کبریت‌های صاعقه پاییز سهم گینی از نیزه و تاتار، با گام‌هایی از خاکستر و یأس بر خاک‌های نجیب این میهن گذشت. روزهایی بود که افق تا ا...