ز که میرسد نوایی ز گذار
سالهایی
که هنوز «هست اینها گل باغ آشنایی» ؟
که هنوز «هست اینها گل باغ آشنایی» ؟
به که فکر میکند باد؟ ز چه
حرف میزند دشت؟
به طواف کیست توفان؟ تو مگر کجا کجایی؟
به طواف کیست توفان؟ تو مگر کجا کجایی؟
نه به سِحر شعر گنجی نه به
قصهها و پیرنگ
نه غنودهیی به خاک و نه تو را جهان سرایی
نه غنودهیی به خاک و نه تو را جهان سرایی
به چه یادها شبیخون زدهیی
گلوی مهتاب
چه شبانهها شکستی به چکامه نوایی
چه شبانهها شکستی به چکامه نوایی
به گریز باد گفتم: «سفرت بهخیر»،
گفتا:
من و این سرای دلتنگ، من و عالمی جدایی
من و این سرای دلتنگ، من و عالمی جدایی
ز فراق آدمی، آه... دل
عالمی بسوزی
گل و سنگ و برگ را بین به فغان و هوی و هایی
ز گلو و نای دریا چه به گوش ابر گفتی؟ گل و سنگ و برگ را بین به فغان و هوی و هایی
که سرشک آسمان و سخن و حدیث مایی
